داستان جذابی از تقسیم شدن آلمان بین آمریکا و شوروی و دیوار کشیدن شوروی در شهر برلین. دیوار برلین خانوادهی "گرتا" را از هم جدا کرده. او و مادر و برادرش در سمت شرقی، تحت کنترل نظام شوروی زندگی میکنند در حالی که پدر و برادر دیگرش برای کار به سمت نیمهی غربی رفته بودند و اکنون نمیتوانند به خانه برگردند. تمام شهروندان توسط جاسوسان تحت نظر هستند و رفتوآمد فقط با مجوز دولتی امکانپذیر است. حرف زدن از آزادی یا حتی فکر کردن دربارهی آن میتواند به قیمت جان آنها تمام شود اما گرتا نمیتواند جلوی خودش را بگیرد او میخواهد هرطور شده خانواده را دوباره گرد هم آورد. اما هرکس قصد فرار از نیمهی شرقی و عبور از دیوار را دارد جانش را از دست میدهد!
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت