این کتاب، داستانی دربارهی دو دخترخاله است به نامهای مژگان و مژده که یکی شانزده و دیگری هفده ساله است و خانوادهها هردو را "مژی" صدا میکنند. این دو خانواده باهم به سفر شمال میروند و در آنجا هردو مژی، یکی پس از دیگری ناپدید میشوند! کتاب بسیار آموزنده است و نثر نو و جالبی دارد.
داستان «وقتی مژی گم شد» به فرار دختران از خانه و برخی از علل آن توجه دارد. اثر به نوجوانانی که دوران حساس بلوغ را سپری میکنند و درگیر ماجراهایی مشابه با خانواده خود هستند یادآوری میکند که فرار راه حل نیست.