داستان دربارهی آقای پیبادی معلم یك دهكده است كه هر روز از مغازه آقای فونكادی سیبی برمیدارد و میرود. تا یكی از دانش آموزان وی تصور میكند كه او پول سیب را نداده در نتیجه كارش نوعی دزدی است. او این خبر را به دوستانش میدهد و همه اهالی از ماجرا باخبر میشوند. اما آقای پیبادی به آنها میگوید كه هر صبح زود هنگامی كه پول شیر را میدهد پول یك سیب را نیز محاسبه میكند ولی زمان بازگشت از مدرسه آن را برمیدارد. بعد از این ماجرا آقای پیبادی با انجام عمل هوشمندانه به شاگردش میفهماند كه زود قضاوت كردن دربارهی دیگران میتواند چه نتیجهی دردناكی داشته باشد.