شلی گوسفند پشمالویی بود که از مادرش خواست پشمهایش را کوتاه کند ولی مادر گفت زود است. شلی با حیوانات دیگراز قبیل حلزون، موش، گوزن و .. برخورد کرد و آنها از پشم او تعریف کردند و از او خواستند مقداری از پشم خود را به آنها بدهد. شلی که تازه فهمیده بود چه پشمهای زیبایی دارد مغرور شد و آنقدر پشمهایش بلند شد که دیگر هیچجا را نمیدید. جغد به او گفت دیگر وقتش رسیده که پشمهایت را بچینی چون با پشمهایت چیزهای زیباتر هم میشود ساخت. شلی که فهمید با چیدن پشمهایش میتواند دیگران را خوشحال کند تصمیم گرفت آنها را بچیند و مرتب پیش مادرش برگردد. در انتهای کتاب فرایند تهیهی کاموا از پشم گوسفند توضیح داده شده است.