مردی ملوان در اوقات بیکاریاش روی دریا برای پسرش مینویسد. از پدربزرگش و ماجراهایی که در نوجوانی از سر گذرانده تا یک کارگاه لنجسازی راه بیندازد. و حالا انباری از چوبهای ساج مرغوب دارد که انگلیسیها خواهانش هستند اما پدربزرگ به آنها نمیفروشد.
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت