بیدی دختر کوچولویی است که عاشق برف و سورتمهسواری است. او عاشق گل و گیاه و درست کردن کاردستی با خرت و پرتها و کمک به بیبضاعتان است. بیدی به همراه خانوادهاش به خانهی جدیدی اسبابکشی میکنند که پیرمرد تنها و بداخلاقی به نام آقای لارچ در همسایگیشان زندگی میکند. تپهای که در حیاط پشتی آقای لارچ قرار دارد برای سورتمهسواری بسیار مناسب است. اما کسی اجازه ندارد وارد خانهی او شود. او با نصب تابلوهای ورود ممنوع همه را از خود میراند. حتی بر روی پادری خانهاش هم نوشته شدهاست: بروید بیرون! اما بیدی به این سادگیها دست بردار نیست.