مجموعهی «کارآگاه زبل» داستان كارآگاهی نسبتا جذاب و گيرايی است كه پسری به نام "مایکل" شخصیت اصلی داستانهايش است. در این مجموعه، مایکل، با استفاده از تفکر استقرایی و بررسی سرنخهای جزئی و چیدن چندبارهی آنها کنار یکدیگر موفق میشود معمای پیش رو را بهدرستی حل کند. او اهميت دادن به همهی جزئيات و دقت در مشاهدهی درست وقايع را دستور اصلی كار خود قرار داده است. نكتهی ديگر اينكه داستان هر جلد مجزا است و با پایان یافتن هر کتاب پروندهی آن معما بسته میشود؛ به این ترتیب کودک لزومی به خواندن پی در پی داستانها ندارد و حتی اگر سایر جلدها را نخوانده باشد، کاملاً از ماجرا سر درمیآورد.
در كتاب «ردپايی در برف» مایکل تصمیم گرفته که با سگ باوفایش، تافی، وسط برفهای زمستانی یک کارآگاه برفی و یک سگ شبیه تافی درست کند. در این میان، دوستش رُزاموند به مایکل میرسد و به او میگوید که هدیهاش را گم کرده و باید «ردپایی در برف» وجود داشته باشد که مایکل با کمک آن هدیهی گمشده را پیدا کند.