"تِد" و "كت" خواهر و برادر هستند آنها پسرخالهشان "سليم" را به چرخ و فلك چشم لندن میبرند. مادرها میروند تا قهوه بنوشند و در اين فاصله سليم سوار چرخ و فلك میشود اما تد و كت هرچه منتظر میمانند او پياده نمیشود. سليم در چرخ و فلك ناپديد شده است! تحقيقات پليس و كاراگاه به نتيجهای نمیرسد اما تِد با وجود سندرمی* كه دارد سرنخهایی پیدا میکند و آنها را با خواهرش در میان میگذارد و سرانجام خودشان دوتایی وارد عمل میشوند تا سلیم را پیدا کنند. مدتی که سلیم گم شده حال مادرش خیلی بد است و فضای داستان كمی سنگين و غمگين است.
*تد سندرم آسپرگر دارد و نمیتواند احساسات دیگران را درک کرده و با آنها ارتباط برقرار کند. او از نظر دیگران عجیب و غریب است و از اینرو تنهاست و دوستی ندارد. اما خیلی باهوش است و از مغزش بهتر از دیگران استفاده میکند و هم اوست که درنهایت سلیم را پیدا میکند.
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت