بعد از اينكه "کستر" بدبيني سياهدلان را از بين ميبرد و اتحاد تازهاي بين حيوانات ايجاد ميكند؛ صداي وال بسيار بزرگي را ميشوند كه از اعماق اقيانوس صدايش ميزند. او افسانهاي تازه ميگويد و از كستر ميخواهد جزيرهي دور افتاده را پيدا كند تا دنيا را از نابودي نجات دهد. كستر و دوستانش با كمك عقاب، كبوترها و چند دلفين راهي جزيرهي دور افتاده ميشوند اما خطرات راه زياد است و به راستي دنيا در حال نابودي است! درحالي كه مناطقي درگير برف و بوران و يخبندان هستند، جزيره دچار آتشسوزي و طوفان شده و ابرهاي آتشزا به سرعت كرهي زمين را در بر ميگيرند. از طرف ديگر فكتو سفينهاي ساخته و عدهاي را به فضا ميفرستد تا جايي ديگر براي زندگي پيدا كنند.