این کتاب داستان پرماجرایی از پیادهروی اربعین است. نویسندهای ایرانی به نام مجید با هواپیما به نجف میرود تا در راهپیمایی اربعیت شرکت کند، او میخواهد با نگاه خاص خود، اتفاقات این واقعهی عظیم را در قالب یک رمان بنویسد. قرار است دوست عراقیاش به نام کرار دنبالش بیاید اما از او خبری نمیشود. مجید نمیداند چطور باید راهش را پیدا کند بسیار مضطرب است پلیس هم به او مشکوک میشود ناگهان مردی اسبسوار از راه میرسد. مرد غریبه، کرار را میشناسد و اسم مجید را هم میداند. آنها راهی میشوند و به این ترتیب مجید پا به سفری شگفتانگیز به گذشته میگذارد! سفری پرهیجان و رازآلود که او را با سپاهیان یزید روبهرو میکند.