داستان دربارهی پسری 15 ساله به نام "استندیش" است که یک چشمش آبی و دیگری قهوهای است! او مشکل خوانشپریشی دارد و خواندن و نوشتن بلد نیست از این رو مورد آزار و اذیت قلدرهای مدرسه قرار میگیرد. البته مشکل اصلی استندیش این چیزها نیست؛ بعد از ناپدید شدن پدر و مادرش حالا تنها دوستش "هکتور" نیز ناپدید شده. حکومتی دیکتاتور که شبیه شوروی و آلمان نازی است همهی مخالفان را از سر راه برمیدارد اما استندیش میخواهد علیه آنها کاری کند.
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت