خرس کوچولو میخواهد از خدا به خاطر همه زیباییهایی که خلق کرده تشکر کند؛ اما نمیداند چطور، او پیش دو دوستش کلاغ و جوجهتیغی میرود. کلاغ پیشنهاد میکند که خرس برای خدا کلوچه بپزد. ولی جوجه تیغی با پیشنهاد کلاغ مخالفت میکند و میگوید: بهترین کار این است که همانند خدا با همه مهربان باشی زیرا او مهربانی را بیش از همه چیز دوست دارد. خرس که مهربانی کردن با همه را دشوار میدید، سادهترین راه را انتخاب کرد. فردای آن روز خرس چند کلوچه برای خدا پخت اما در راه هرکس او را میدید کلوچه میخواست.