"میسی" از پسربچهای بنام "بیلی تومی" میترسد او همیشه میسی را اذیت میکند و در راه مدرسه مزاحمش میشود اما میسی در کلاس قصهی خانم بروکس یاد میگیرد که چطور میتواند با قصهگویی بر ترسش غلبه کند و بیلی تومی را سر جایش بنشاند.