این داستان ادامهی کتاب "دختر گلهای وحشی" است. سالها از دوران قحطی ایرلند میگذرد کشور در آشوب و ناآرامی است. ایلی با همسرش و دو فرزند و خالهی مادرش نانو در مزرعه کار میکند. مالک زمین اجاره را بالا برده و تصمیم دارد آنها را از ملکشان بیرون کند. مایکل به یکی از آرزوهایش رسیده و سوارکار اسب مسابقه است ... . داستان بسیار زیبا، لطیف، پندآموز است و درس ایستادگی، مقاومت و رویارویی با مسایل و حل آنها را میدهد.