jazire-pedarbozorg_image

جزیره‌ی پدربزرگ

امتیاز کارشناسان:

داستانی درباره‌ی مفهوم مرگ و از دست دادن عزیزان؛ نویسنده به خوبی موضوع مرگ و رفتن از این دنیا به دنیایی دیگر را مطرح کرده است.
داستان کتاب درباره‌ی یک پسر کوچولو به نام کارن است که در نزدیکی خانه‌ی پدربزرگش زندگی می‌کند. روزی پدربزرگ، کارن را با خودش به یک انباری برد که یک در بزرگ هم آنجا بود و با باز کردن آن در، آن‌ها خودشان را روی عرشه‌ی یک کشتی بزرگ دیدند. پدربزرگ ناخدای آن کشتی شد و آن‌ها را به یک جزیره شاد و سرسبز رساند. کارن و پدربزرگ در آن جزیره حسابی شاد بودند و لذت بردند. وقت رفتن اما پدربزرگ از کارن می‌‌خواهد که به تنهایی برگردد، چون پدربزرگ می‌خواهد در آن جزیره‌ی زیبا بماند و از کارن می‌خواهد که حسابی قوی باشد. در این داستان کارن با پدربزرگش برای همیشه خداحافظی می‌کند اما مطمئن است که جای پدربزرگ خوب است.

ناشر
رده سنی
عنوان
جزیره‌ی پدربزرگ
نویسنده
بنجی دیویس
مترجم
سمیه حیدری
موضوع
مرگ -- داستان
مخاطب
پسر و دختر
0
  • 0
  • 0
  • 0
  • 0
  • 0
امتیاز شما:
CAPTCHA Image