"جک" عاشق ترومپت نواختن بود. او هفتهها منتظر بود که در نخستین کنسرت زندگیاش بنوازد. اما صبح آن روز بزرگ، نگرانی به سراغش آمد و هر جا که میرفت تنهایش نمیگذاشت. این داستان به کودکان یاد میدهد که چگونه بر اضطراب و نگرانی خود غلبه کنند.