مجموعه 10 جلدی «قصههایی از امام حسن (ع)» شامل حکایتهایی پندآموز از زندگی آن بزرگوار است که اخلاقیات حسنه و پند و اندرزهایی از ایشان را برای کودکان به رشته تحریر درآورده است. عنوان جلد نهم این مجموعه «مهمانهای ننه صفیّه» است.
برشی از متن:
ننه صفيه جلوی خیمهاش نشسته بود سه مردی که مهمانش بودند از مدینه آمده بودند و حالا داشتند به طرف مکه میرفتند موقع رفتن به او گفته بودند هروقت مشکلی داشتی، به مدینه پیش ما بیا ولی او نه اسمشان را پرسیده بود و نه نشانی را گرفته بود. خورشید غروب کرده بود و دیگر موقع برگشتن شوهرش - یوسف - بود. اگر شوهرش متوجه میشد که گوسفندشان نیست حتماً عصبانی میشد ولی ننه صفیه چه کار باید میکرد؟ شاید اگر یوسف هم آنجا بود همینکار را میکرد. ننه صفیه با خودش گفت آخر آن سه نفر میخواستند برای زیارت خانهی خدا به مکه بروند از تشنگی و گرسنگی به این خیمه پناه آورده بودند من چه کار باید میکردم؟ برای تهیهی غذا به جز گوسفندمان که چیز دیگری نداشتم.