در مجموعهی «قصههایی از امام محمدباقر (ع)»، گوشههایی از زندگی امام پنجم شیعیان در روایتی داستانی و مصور ترسیم میگردد. جلد سوم داستان مردی زاهد و عابد است که در شهر مدینه زندگی میکرد و هر صبح و شام مشغول عبادت بود؛ این مرد تصور میکرد که عبادت تنها کار این دنیاست و کار کردن برای رزق حلال آزمندی است. تا اینکه یک روز در گرمای سوزان ظهر تابستان آن مرد امام باقر (علیه السلام) را در مزرعه مشغول کار میبیند.