کودکان بارها داستان حضرت یونس (ع) و زندانی شدن ایشان در شکم نهنگ را شنیدهاند اما این کتاب از زاویهای دیگر به ماجرا میپردازد. نویسنده اینبار داستانِ مردم شهر را روایت میکند که چگونه توبه کردند و از عذاب حتمی رهایی یافتند. حضرت یونس (ع) سالها مردم را به خداپرستی دعوت میکردند اما مردم ایشان را تمسخر و تکذیب میکردند تا اینکه با خروج حضرت از شهر، نشانههای عذاب آشکار شد. حالا همگی پیشمان شده و با دیدن ابرهای سیاه بزرگ بسیار ترسیده و نگران بودند ... .