هانی از آن بچههایی بود که فکر میکنند خیلی باهوشند و همهچیز را میدانند. او یک روز به موزه رفت و با یک گروه بازدیدکننده، همراه شد. راهنمای موزه، گروه را راهنمایی میکرد. قسمتهای مختلف موزه را به آنها نشان میداد و هرچه را که لازم بود برایشان میگفت. درنهایت هانی به این نتیجه میرسد که حرف بیهوده و نسنجیده زدن باعث خجالت و سرافکندگی انسان میشود.
هریک از داستانهای مجموعهی فسقلیها با روایت بدی رفتار شخصیت اصلی، به صورت غیرمستقیم پیام خود را به کودکان منتقل میکنند. یکی از نکات جالب مجموعهی فسقلیها در پایان داستانها روی میدهد. درست زمانی که شخصیت اصلی داستان تصمیم گرفته کار یا رفتار اشتباهش را کنار بگذارد به طور اتفاقی و با حالت طنز همان کار یا رفتار را انجام میدهد و مخاطب را به خنده میاندازد. اما نکتهی مهم این است که آن شخصیت تصمیم گرفته رفتارش را عوض کند.
«تلی تلویزیونی» جلد 9 مجموعه فسقلیها بوده که با تکرار حروف (در این جلد حرف «ه») تلاش در فراگیری آسان حروف توسط نوآموزان عزیز را دارد.