«گردان قاطرچیها» حکایت گروهی از رزمندگان است که در جریان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس وظیفه تدارکات و رساندن مهمات و آذوقه را از مسیرهای صعب العبور و کوهستانی برعهده دارند. کتاب اولین بخش خود را با معرفی شوخترین، شلوغترین و آزار رسانترین فرد گردان قاطرچیها یعنی "سیاووش" آغاز میکند.
ادبیات خاص و طنزگونه این رمان باعث میشود که مخاطب مشتاقانه پیگیر داستان باشد و به خوبی با شخصیتهای آن ارتباط بگیرد. امیریان در این کتاب سختترین لحظههای جنگ را با طنزترین بیان ممکن مطرح میکند:
«… چند ساعت بعد یک خمپارۀ غول آسای 120 میلی متری، نزدیک یوسف منفجر شد! وزن طبیعی یوسف شصت و هفت کیلو و چهارصد و ده گرم بود؛ اما آن قدر ترکش ریز و درشت چدنی به بدنش فرورفت که وزن بدنش در چند ثانیه به هفتاد و دو کیلو و ششصد و ده گرم رسید. یعنی پنج کیلو و شصت گرم ترکش وارد بدنش شده بود…»