کتاب شامل سه داستان است. داستان اول، گلدان خالی: پینک پسری است که در پرورش گل و گیاه مهارت بالایی دارد. پادشاه برای انتخاب شایستهترین فرد برای جانشینیاش، مسابقهای اعلام میکند و به همهی پسرها دانههایی میدهد و میگوید سال آینده گلدانهایتان را بیاورید. پینک هرکاری کرد گیاهی سبز نشد. روز مسابقه همه با گلدانهای پر و زیبا آمده بودند اما گلدان او خالی بود. پادشاه گفت این دانهها اصلا روئیده نمیشدند و همه دروغ گفتند و پینک پاسخ صداقت و درستکاریاش را گرفت. روایت داستان بسیار دلنشین و زیباست.
داستان دوم، ترس: این داستان روحیات بچهای را به تصویر میکشد که با اینکه ترسو است اما به مطالعهی کتابهای ترسناک علاقهی زیادی دارد و وانمود میکند نمیترسد. داستان تخیلی اما ترسناک است.
داستان سوم، دو قرص نان: مارتا زنی است که نان و بیسکویتهای خوشمزهای میپزد و مشتریانش از او راضی هستند. مردی مشتری اوست که هر روز فقط نان بیات میخرد. روزی مارتا تصمیم میگیرد در حق او محبت کند و یواشکی لای نانهای مرد کره میمالد. روز بعد مرد شاکی میشود چون او با نانهای بیات، خطوط مداد را از نقشهاش پاک میکرد و زن باعث شده بود طراحی مرد خراب شود.