خاطرات یک پسر نوجوان است که پدرش در کودکی او در جنگ ایران و عراق اسیر شده و به زودی از اسارت آزاد خواهد شد. تصویری که او در ذهنش از پدر خود ساخته و انتظاراتی که از او دارد همه پس از بازگشت پدر، نقش بر آب میشود چراکه او چشمهایش را در زمان اسارت از دست داده است. در همین اثنا او با پسر نابینای مسیحی که از خودش بزرگتر است آشنا میشود. بدین ترتیب با دنیا و احساسات نابینایان آشنایی پیدا میکند. در نهایت او واقعیت را همانطور که هست میپذیرد و به آغوش پدر میرود. مناسب پایه ششم و بالاتر.