مرتضی پسر نوجوانی است که با چرخ دستی بستنی میفروشد و در محلهای فقیر نشین زندگی میکند. آقای ماهان که یک انقلابی مبارز است با نام مستعار صدری در محلهی آنها خانهای اجاره میکند. از آنجایی که خانههای محله آب لولهکشی ندارد مرتضی به دختر آقای صدری -فرشته- در آوردن آب کمک میکند. از طرفی ساواک به دنبال آقای ماهان است و در تعقیب فرشته! سرانجام ساواک مرتضی را دستگیر میکند و مرتضی میداند بهترین کاری که میتواند انجام دهد سکوت است.