داستان یک مزرعه است که حیوانات مزرعه فکر میکنند خروس با خواندن صبحگاهی، خورشید را بیرون میآورد. طی روزهای بارانی خروس هر چه میخواند خورشید بیرون نمیآید. روزها و هفتهها خروس تمام تلاش خود را میکند، او به زبانهای مختلف میخواند اما همچنان هوا ابری و بارانی است و خورشید گم شده! بچههای خروس که خیلی ناراحت هستند، تصمیم میگیرند به دنبال خورشید بگردند. آنها در این راه با بالن تازه اختراع شدهی برادران مونگلفیه روبرو میشوند و ... . داستان جالب و ماجراجویانه است. تصاویر کتاب نیز جذاب بوده و به خوبی با متن درآمیخته است.