"فرانکلین" برادر بزرگتر "هنری" در تصادف جان خود را از دست میدهد. وانتی که به او زده براي پسری کامبوجی به نام "چای چوئان" است که با خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرده. آمریکاییها با مهاجران کامبوجی رفتار خوبی ندارند و پس از این اتفاق همهچیز بدتر میشود؛ چاي با وثيقهاي سنگين و با قيد شرايطي آزاد ميشود اما همشهریهای فرانکلین خواستار مجازات شديدتري هستند و براي روزنامهها، نامههاي تند و تيز مينويسند. از طرف دیگر هنری كه وجودش سراسر غم و خشم است تصمیم میگیرد برای رهایی از این عذاب، روانهی کوه کاتادین شود؛ او در این صعود خطرناک چیزهای زیادی یاد میگیرد. هنري در اين سفر به طور اتفاقي با چاي همسفر ميشود؛ در ابتدا بسيار خشمگين است و حتي با او دعوا و كتككاري ميكند اما رفته رفته با شخصيت و روحيات چاي آشنا شده و تنفرش رنگ ميبازد. هنري متوجه ميشود كه چاي در اردوگاه پناهندگان چه فجايعي را از سر گذرانده و همچنين چه فداكاري بزرگي در آن تصادف كرده است!
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت