"مکسول" مدام دردسر درست میکند اما بعد از آخرین و بزرگترین خرابکاریاش؛ به هم زدن جشن مدرسه، آرزو میکند کاش اصلا وجود نداشت و آرزویش برآورده میشود! و بعد میبیند که اگر او به دنیا نیامده بود دنیا چه شکلی میشد. لازم به ذکر است که پدر و مادر مسکول دچار طلاق عاطفی هستند. آنها مدام با هم دعوا میکنند، داد میکشند و درنهایت هم جدا میشوند. در این کتاب مشکلات روحی و درگیریهای ذهنی این بچهها، که نمود بیرونی هم پیدا میکند (درمورد مکسول دردسرها و اذیتها برای همسایه و دوستان و مدرسه) به خوبی مطرح شده است.
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت