"جانجان" دختر جوانی است که به هنگام تولدش، مادرش میمیرد. مردم او را شوم و بدشگون میدانند و همهی اتفاقات بدی که در اطرافش میافتد را به او نسبت میدهند. اما شخصیت اصلی داستان "مهدی" است که پسری نوجوان و برادر ناتنی جان جان است. در روز عروسی جان جان، او باید به شهر برود و لباس عروسی خواهرش را عوض کند البته این کار باید مخفیانه و به درستی انجام شود در غیر اینصورت نه تنها عروسی خواهرش بهم میخورد بلکه حرفهای بیاساس دربارهی بدشگون بودن جان جان دوباره به راه خواهد افتاد. مهدی یواشکی دوچرخهی یارعلی را از طویله برمیدارد و با دوستش عباس به سمت بابل میرود اما در راه با مشکلاتی مواجه میشود که داستان را هیجانانگیز میکند. او و دوستش گیر یک باند خلافکار و قاتل میافتند اما مهدی با هوش و شجاعتش تدبیری میاندیشد ... .
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت