نینا ایدی ـ یک فرزند سوم در جامعهای که خانوادهها تنها اجازهی داشتن دو فرزند دارند ـ از بهترین دوستش فریب میخورد و پلیس جمعیت او را به جرم متهم کردن عدهای به بچهی سوم بودن دستگیر میکند. نینا، عصبانی و سردرگم، تنها از یک چیز مطمئن است: در برابر اتهاماتی که به او وارد شده، بیگناه است. اما حالا با سختترین تصمیم عمرش روبهرو میشود: یا سه زندانی دیگر را وادارد تا اعتراف کنند فرزندان سایهاند و جان خودش را نجات دهد، یا زیر بار همکاری نرود و کشته شود. گزینههایی که دارد روشناند. اما نینا درمییابد که انتخاب به آن سادگی نیست.