"مارتی" به مناسبت تولدش از پدربزرگ یک دانه هدیه میگیرد. او دانه را با دستان خودش در زمین کشاورزی پدربزرگ میکارد. دانه خیلی زود رشد میکند و محصول آن کدو تنبلی جادویی است که با شنیدن رویاها و آرزوهای آدمها جان میگیرد و بزرگتر میشود. پدربزرگ میخواهد کدو تنبل را آنقدر بزرگ کند که بشود با آن یک قایق ساخت تا به فرانسه بروند. مارتی در ابتدا این ایدهی پدربزرگ را مسخره میکرد و فکر میکرد او دیوانه شده اما از جایی به بعد او و دوستش "گریسی" نیز تلاش میکنند تا به این هدف برسند و سرانجام کدو تنبل آنقدر بزرگ میشود که پدربزرگ آن را به یک قایق تبدیل میکند! قایقی که مارتی را به آرزویش میرساند. مناسب پایه ششم و هفتم.
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت