"ماری لوئیس"، دختری درونگرا و عاشق جاهای خلوت و ساکت است. حتی وقتی بلند بلند حرف میزند، باز هم صدایش آرام و آهسته است. برای همین هرجا میرود، برخی خیال میکنند که او خجالت میکشد. خیلیها هم میپرسند: «چرا اینقدر ساکتی؟» اما ماری جواب خاصی ندارد. یک روز فکری به سرش میزند. او دستگاهی میسازد تا به جای اینکه از دنیایش فرار کند و از آن فاصله بگیرد، آن را به دیگران نشان دهد.