bwmaran_image

در خانواده‌ی حاج حیدر، "سلمان" تنها پسر خلف و چشم و چراغ خانه و پدر است. سلمان که معلم است دوست دارد به جبهه برود اما هربار با مخالفت پدر مواجه می‌شود تا اینکه یک روز بی‌خبر می‌رود. پس از رفتن او همه‌چیز به هم می‌ریزد. تنها برادرش "شریف" به زندان می‌افتد و پدر ناچار می‌شود خانه‌ی آبا و اجدادی‌اش که حیاط آن سال‌های سال محل تجمع و عزاداری مردم در ماه محرم بود را بفروشد. خانه‌ای که پدر، خود را موظف می‌‌دانست تا وقتی که زنده است چراغ آن را روشن نگه دارد و قبل مردن همچون اجداد خود آن را صحیح و سالم به نسل بعدی منتقل کند. این پیش‌آمد پدر را پیر کرد و از سلمان ناراضی!

پس از اعزام دوباره‌ی سلمان به جبهه، در عملیاتی هولناک او باید دوستش "هادی" را که شدیدا زخمی شده به عقب برگرداند اما "منوچهر" برادر ناتنی هادی، جلوی او را می‌گیرد و با وعده‌ی بازگرداندن خانه، سلمان را مجاب می‌کند که هادی را به حال خود رها کند تا بمیرد! به این ترتیب خانه‌ی پدری برمی‌گردد اما آرامش به سلمان هرگز! مخاطب کتاب گروه سنی جوان و بزرگسال هستند.

ناشر
رده سنی
عنوان
بوماران
نویسنده
محبوبه حاجیان‌نژاد
موضوع
داستان تاریخی
مخاطب
پسر
0
  • 0
  • 0
  • 0
  • 0
  • 0
امتیاز شما:
CAPTCHA Image

جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.

ورود به سایت