داستان در زمان جنگ ایران و عراق در روستایی نزدیک همدان اتفاق میافتد. حمزه و عباس تصمیم میگیرند در روز جشن ازدواج پسر کیانوش به باغ او دستبرد بزنند. آنها فکر میکنند کیانوش سرش شلوغ است و به باغ نمیآید اما ناگهان او سر میرسد! بچهها حسابی تنبیه میشوند. در همین حین یک هواپیمای بمبافکن عراقی نزدیک باغ سقوط میکند. خلبان که از هواپیما بیرون پریده بود در باغ کیانوش فرود میآید و پس از آن ماجراهای جالب و غمانگیزی پیش میآید.