داستان درمورد موجود ناشناختهای است که با یک چمدان به سفر میرود (مهاجرت) که در آن چمدان یک فنجان و یک تصویر (نقاشی) است که کلبهای چوبی در دامنهی یک دشت سرسبز و وسیع و ... است. یعنی تمام خاطرات و گذشتهاش را با یک نقاشی با خود حمل کرده است. این نقاشی، همهی دنیای گذشتهی اوست.
در دورانی که بیش از 65 میلیون انسان مجبور به مهاجرت از خانه و کاشانه خود هستند. چمدان داستانی عمیق و ظریف، در مورد مدارا و مهربانیست که در بین انسانها وجود دارد. (خالد حسینی)