داستان دربارهی چند پسربچه است که از روی کنجکاوی میخواهند وارد کشتی تفریحی بسیار مجللی شوند که در بندر بوشهر است، اما ورود به این کشتی ممنوع است ...! داستان در خلال جنگ ایران و عراق روایت میشود و حال و هوای آن دوران را به خوبی تداعی میکند.
کشتی رافائل، بزرگترین کشتی تفریحی بوده که تا آن زمان، وارد آبهای خلیج فارس میشود و توجه بسیاری را به خود جلب میکند. این کشتی تفریحی که در اندازه و گنجایش تقریبا نزدیک به تایتانیک بوده با این تفاوت که امکاناتی بسیار بیشتر و به روزتر از تایتانیک داشته وقتی وارد خلیج فارس میشود که هنوز هیچکدام از کشورهای منطقه کشتیای به بزرگی و با امکانات رافائل به خود ندیده بود. در انتهای كتاب تصاويری از كشتی آمده است.
مرزوقی با دستمایه قرار دادن داستان ورود این کشتی به بوشهر و سرگذشت غمانگیزش نه تنها نقبی به سالهای جنگ زده بلکه تلاش داشته کودکی خود و هم نسلانش را بار دیگر و با نگاهی امروزی مرور کند. گذشتهای که با جنگ عجین شده؛ جنگی که در کنار سختیهایش، شادیهای ماجراجویانه و کودکانهای دارد که باعث میشود نگاه راوی به آن نه تنها تلخ و گزنده نباشد بلکه، لحظات حمله هوایی را به لحظاتی سرگرم کننده و خندهدار تبدیل کرده است.