atash-dar-anbar_image

روزی "پوپی" و "سم" در حال کمک به "تد" برای ساخت پرچین دور چراگاه بودند که ناگهان سم، بویی را حس کرد وقتی دود را از بالای انبار دیدند به سمت خانه رفتند و آتش‌نشانی را خبر کردند و وقتی روی انبار آب ریختند یکی از آتش نشان‌ها به پشت دیوار انبار رفت و دید دو نفر که برای گردش آمده بودند پشت دیوار هیزم روشن کرده بودند تا غذا بپزند و آن‌ها از اینکه انبار سالم مانده بود خوشحال شدند. 

ناشر
عنوان
قصه‌های مزرعه 2: آتش در انبار
نویسنده
هیتر ایمری
مترجم
حسین فتاحی
موضوع
داستان‌های اجتماعی
مخاطب
دختر و پسر
0
  • 0
  • 0
  • 0
  • 0
  • 0
امتیاز شما:
CAPTCHA Image