جولیا به تازگی به خانهای بزرگ نزدیک دریا نقل مکان کرده است. اما مشکل اینجاست که احساس تنهایی میکند و حوصلهاش سر میرود. پس تابلویی را جلوی خانهاش نصب میکند که رویش نوشته شده: «خانهی موجودات گمشده». چیزی نمیگذرد که خانه پر میشود از موجودات عجیب و غریب؛ دیو، کوتوله، پری دریایی و… اما اوضاع خانه بدجوری به هم میریزد و هرج و مرج میشود. جولیا تصمیم میگیرد برای همه وظیفه و قانونی مشخص کند. به این ترتیب همه میتوانند خیلی راحت در کنار هم زندگی کنند. آموزش غیرمستقیم کارگروهی و تقسیم وظایف.