داستان دخترکی به نام "کارا" است که همیشه استرس و نگرانیها همراهش هستند و دست از سرش برنمیدارند. کارا در طول داستان با «اگرهایی» مانند «اگر سگم فرار کند؟»، «اگر تکلیفم را فراموش کنم؟»، «اگر خورشید طلوع نکند؟» و «اگر مداد رنگیام بشکند؟» روبهرو میشود. این افکار منفی که به «اگرهای ناقلا» معروف هستند، با وسوسه کردن کارا و القا کردن ترس و تردید، او را از تمرکز بر روی کنسرتی که در پیش دارد باز میدارند. درنهایت او با کمک دیگران و با تمرینهای مداوم، یاد میگیرد که چگونه بر این اگرهای ناقلا غلبه کند و به جای نگرانی، به خود اعتماد کند. کارا با جایگزینی افکار منفی با افکار مثبت، آرامش خود را بازیافته و با اعتماد به نفس در کنسرت شرکت میکند.
جهت مشاهده این بخش، لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود به سایت